فصل دوم، پاره یازدهم

نویسنده و خواننده: پرستو فروهر، تدوین: سپهر عاطفی، موسیقی: Perle، انتشار: نشر آسو
عکس‌ها و سندهای مربوط به این پاره:

„سرانجام‌ نشان‌ جدیدی‌ روی‌ پرچم‌ ایران‌ نقش‌ بست‌ كه‌ ترکیب‌ بدقواره‌ای‌ از كلمۀ‌ الله‌ و تصویر  سرنیزه‌ و شمشیر بود. پدرم‌ اما پرچم‌ بزرگ‌ شیروخورشیدنشانی‌ را كه‌ روی‌ یك‌ پایۀ‌ بلند در دفتر وزارت کار‌ داشت،‌ تا پایان‌ دورۀ‌ خدمتش حفظ‌ كرد. در خانۀ‌ ما هم پرچم‌ همیشه‌ با همان‌ نشان‌ شیروخورشید‌ باقی‌ ماند. مادرم‌ دگمه‌های‌ شیروخورشیدنشان‌ به‌ پالتوهایش‌ می‌دوخت‌ و روی‌ سفرۀ‌ هفت‌ سین‌ كنار سكه‌های‌ صاحب‌الزمان‌ همیشه‌ سكه‌هایی‌  با نشان‌ شیروخورشید می‌گذاشت. آن دو تا پایان عمرشان نیز به شیروخورشید وفادار ماندند و دست از امید به بازگشت این نشان به پرچم‌ ایران نکشیدند.‌“

„یادمان را رضا بصیری استاد مجسمه‌سازی‌ در یكی‌ از دانشکده‌های‌ هنر‌ و از هموندان حزب‌ ساخته بود.  تخته‌ سنگ‌ تیره و یكپارچه‌ای‌  به‌ بلندی بیش‌ از سه‌ متر كه‌ یك‌ طرف‌ آن‌ صیقل‌ خورده‌ و تخت‌ بود و روی‌ آن‌ به‌ رنگ‌ سیاه‌ حك‌ شده‌ بود: مصدق“، ابن‌بابویه، مزار شهدای ۳۰ تیر، ۱۳۵۸
داریوش فروهر در نمایشگاه مجسمه‌های رضا بصیری،۱۳۵۶

عکس‌های زیر مربرط به آیین ۳۰ تیر ۱۳۵۸ است:

هموندان حزب ملت ایران، ۳۰ تیر ۵۸، ابن‌بابویه

عکس‌های زیر مربرط به گفتگوها در کردستان در سال ۵۸ است:

حسین شاه‌ویسی، داریوش فروهر، شیخ عزالدین حسینی

داریوش فروهر، شیخ عزالدین حسینی، منصور بابایی

فردی که کنار داریوش فروهر روی بلندی ایستاده
مصطفی ورشوکار هموند حزب ملت ایران است.

„در تصویر دیگری بارانی بلند و کرم رنگش را که هدیۀ‌ اقدس جون بود به تن دارد٬ سرش پایین است٬ در فکر فرورفته و از راهی می گذرد. در حاشیۀ‌ راه پسرک نوجوانی ایستاده که کت وشلوار تنگی به تن دارد. آرنج‌های استخوانی‌اش از آستین‌ کوتاه شدۀ‌ لباسش بیرون زده‌اند و گردن لاغرش را کشیده و به پدرم خیره مانده است. نگاه کنجکاو این نوجوان انگار در ناامنی دنیای اطراف و حس اضطراب پدرم قاب شده. هربار که نگاهش می‌کنم دلم برایش میلرزد٬ و از خود میپرسم در تلۀ‌ خشونت آن دوران چه سرنوشتی یافت؟“